مانی جونمانی جون، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه سن داره

هدیه آسمانی ما

مانی جون در مراسم شیزخوارگان(سومین سال)

عزیز دلم امسال روز دوم محرم روز شیر خوارگان بود که منو تو طبق نذری که کرده بودم باید باهم تو مراسم شرکت میکردیم مثل 2 سال قبل یه خورده هم کسالت داشتی که دکتر هم رفته بودی دعا میکردم که اذیت نشی ولی تا وقتی رسیدیم اونجا یه ارامشی گرفتی که اصلا واسه من غیر منتظره بود و خیلی اروم بودی و خداروشکر خوش اخلاق بودی و هیچ اثاری از مریضی و بی حالی در تو دیده نمیشد انشالا که 100 تا محرم دیگه رو هم پشت سر بذاری فدات بشم من ...
30 مهر 1394

مانی جون در آتلیه

عزیز دلم بالاخره بعد از 1 ماه عکسای اتیلیت آماده شد یه چند تا از عکساتو آماده کردم میذارم. رفتیم آتلیه اینقد جنب و جوش داشتی که خانم عکاس مجبور شد 218 تا از شما عکس بگیره تا از بین اونهمه عکس منتخب هاشو انتخاب کنیم . فدای گل پسرم که برای خودش مردی شده                                                       جیگرتو عزیز دلم         ...
21 مهر 1394

مانی جون در پارک بش قارداش

عزیزم چند وقت پیش حوصلت سر رفته بود که تصمیم گرفتیم بریم بش قارداش یه دوری بزنیم و حال وهوای شما هم عوض بشه یه جا بود که ماشینهای برقی کرایه میدادن دیدیم بدو بدو رفتی پیش کسی که کرایه میداد زدی به پاهاش گفتی اااا(ینی اقا)اشاره میکردی بغلت کنه تو ماشین سوارت کنه اقاهه غش کرده بود از خنده و ما اومدیم پیشت و سوارت کردیم و اصلا فکر نمیکردیم که سوار بشی چون تو اتلیه هر کاری کردیم سوار نشدی . کلی دور زدی و حسابی ذوق کرده بودی  اینجا رفته بودی تو اب هر کاری میکردیم نمیخواستی بیای بیرون کلی لذت بردی   ...
3 مهر 1394
1